اگر نبوسمت و نوبت سفر برسد
اگر نبوسمت و وقت مرگ سر برسد
اگر نبوسمت و آفتاب، تیره شود
شبی برآید و بر هر کرانه چیره شود
اگر نبوسمت و جاودان نباشد عشق
وگر برون ز حصار زمان نباشد عشق
در آن عدم، عدمِ بیامیدِ بیروزن
بگو چه خاکی باید به سر بریزم من؟
رضا طهماسبی
- ۰ نظر
- ۲۵ بهمن ۰۰ ، ۱۴:۵۳